*~*****◄►******~*
تا ماه شدی ، برکه شدم ، با تن تب دار
آیینه شدم ، محوشدی، تکه و تکرار
باید بنشینم ، بنوازم ، بنوازی
شهناز شوی ، ناز شوم با نفس تار
من پنجره را پلک زدم تا تو بیایی
شاید که دری باز شود در دل دیوار
ای دورترین بغض زمین ، مرز نفس گیر
نزدیک تر از من به خودم ... وعده ی دیدار
*~*****◄►******~*